جدول جو
جدول جو

معنی تیرباران گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

تیرباران گرفتن
(اِ کَ دَ)
تیرباران کردن. گرفتن بارانی از تیر بر روی کس یا کسانی:
کمانش کمین سواران گرفت
بر آن نامور تیرباران گرفت.
فردوسی.
به سهراب بر تیرباران گرفت
چپ و راست جنگ سواران گرفت.
فردوسی.
ابر زنگله تیرباران گرفت
به هر سو کمین سواران گرفت.
فردوسی.
رجوع به تیرباران کردن و تیرباران و دیگر ترکیبهای تیر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ گَ تَ)
تیراندازی شدید درگرفتن میان دولشکر: تیرباران رفت چنانکه آفتاب را بپوشید و نیک نیرو کردند تا آن پل بستدند. تاریخ بیهقی چ ادیب ص 467). رجوع به تیر و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا